پرش لینک ها

9 اثر تورم در اقتصادهای دنیا

تورم عبارت است از افزایش کلی قیمت کالاها و خدمات در طول زمان. نرخ تورم سالانه در ایالات متحده بین سال‌های 1914 تا 2022 به طور متوسط 3.27 درصد بوده است. بنابراین تورم متوسط بیش از یک قرن است که یک واقعیت واقعی و وضعیت طبیعی اقتصادی بوده است. در این مقاله مهمترین اثرات تورم بر مصرف کنندگان، سرمایه گذاران و اقتصاد شناسایی می‌شود.

از بین رفتن قدرت خرید

این اولین و فراگیرترین اثر تورم است. افزایش کلی قیمت‌ها در طول زمان، قدرت خرید مصرف‌کنندگان را کاهش می‌دهد، زیرا مقدار ثابتی از پول به تدریج قدرت خریدش کاهش می‌یابد. مصرف کنندگان قدرت خرید خود را از دست می‌دهند، چه تورم 2 درصد باشد یا 4 درصد. آنها فقط دو برابر سریعتر آن را با نرخ بالاتر از دست می‌دهند. مرکب شدن تورم باعث می‌شود که اگر تورم بلندمدت دو برابر شود، سطح کلی قیمت در بلندمدت بیش از دو برابر افزایش می‌یابد. تورم افزایش قیمت‌ها را در طول زمان برای سبدی از کالاها و خدمات نشان می‌دهد که نشان دهنده هزینه‌های کلی مصرف کننده است. شاخص قیمت مصرف کننده (CPI) بهترین شاخص تورم شناخته شده است.

افزایش فشار اقتصادی بر قشر تنگدست جامعه

مصرف‌کنندگان کم‌درآمد نسبت به مصرف‌کنندگان با درآمد بالاتر، نسبت بیشتری از درآمد خود را صرف کالاهای ضروری می‌کنند، و بنابراین در مقابل از دست دادن قدرت خرید بر اثر تورم، سفره معیشت آنها رفته رفته آب می‌رود. این همان موضوعی است که اقتصاددان‌ها درباره اثر تورم و مصرف جامعه مطرح می‌کنند.
اقشاری با دستمزدهای پایین در اقتصادهای توسعه‌یافته و بیشتر مردم در اقتصادهای در حال توسعه، بخش نسبتاً زیادی از بودجه هفتگی یا ماهانه خانوار خود را صرف غذا و انرژی می‌کنند، تورم و کاهش قدرت خرید برای این گروه باعث می‌گردد تهیه کردن مایحتاج زندگی دشوار گردد. همچنی افراد فقیر نیز کمتر احتمال دارد که دارایی‌هایی مانند املاک و مستغلات را داشته باشند که به طور سنتی به عنوان محافظ تورم عمل می‌کرد.

اثرات تورم تک رقمی بلندمدت

سیاست‌گذاران اقتصادی کشورهای توسعه یافته، همواره سعی بر این دارند که تورم تک رقمی زیر 5 درصد را در جامعه خود داشته باشند. زیرا یک نرخ تورم اندک مثبت چرخدنده‌های موتور تجارت را چرب می‌کند، در یک جامعه همانطور که تورم بالا مهلک است تورم منفی سبب کاهش کلی قیمت‌ها که می‌تواند بسیار بی‌ثبات‌کننده‌تر از تورم بالا باشد.
تورم به وام دهندگان این امکان را می‌دهد که برای جبران تورمی که احتمالاً باعث کاهش ارزش بازپرداخت‌ها می‌شود، بهره دریافت کنند. در مقابل، کاهش تورم باعث می‌شود که خدمات بدهی در شرایط واقعی پرهزینه‌تر شود، زیرا درآمد وام گیرندگان احتمالاً براثر کاهش تورم، کاهش می‌یابد. از آنجایی که کاهش تورم نشان دهنده انحراف از هنجار است، همچنین به احتمال زیاد باعث ایجاد انتظارات برای کاهش بیشتر تورم می‌شود که باعث کاهش بیشتر هزینه‌ها و درآمد و در نهایت نکول گسترده وام می‌شود که می‌تواند باعث ایجاد یک بحران بانکی شود.
یکی از عواملی که لازم است در جامعه تورم مثبت اما اندک وجود داشته باشد، درصد اشتغال است. در حالت تورم منفی، دستمزدها روند نزولی به خود می‌گیرند اما کارگران تمایل دارند در برابر تلاش‌ها برای کاهش دستمزد خود مقاومت کنند و اخراج‌ها محتمل‌ترین جایگزین برای مقابله با این تلاش‌ها است.

وقتی تورم بالاست، از خودش تغذیه می‌کند

همانطور که بحث کردیم، تورم اندک می‌تواند نشانه یک اقتصاد سالم باشد، نه چیزی که احتمالاً باعث افزایش انتظارات تورمی‌شود. اگر تورم در سال گذشته 2 درصد بود و امسال 2 درصد است، و در دوره‌های گذشته هم همین منوال باشد، کسب‌وکارها، کارگران و مصرف‌کنندگان احتمالاً انتظار دارند که تورم در سال آینده در این سناریو در سطح 2 درصد باقی بماند.
اما زمانی که نرخ تورم به شدت شتاب می‌گیرد و همچنان بالا می‌ماند، انتظارات از تورم آینده در نهایت بر همین اساس شروع به افزایش خواهند کرد. با افزایش این انتظارات، کارگران شروع به تقاضای افزایش بیشتر دستمزد می‌کنند و کارفرمایان این هزینه‌ها را با افزایش قیمت‌ها بر روی تولید منتقل می‌کنند و یک مارپیچ دستمزد-قیمت ایجاد می‌کنند.
در بدترین سناریو، یک واکنش نادرست سیاستی به تورم بالا می‌تواند به ابرتورم ختم شود. اما نیازی به محاسبه هزینه افزایش انتظارات تورمی در بارهای چرخ دستی اسکناس‌های دلاری زیمبابوه به تریلیون‌ها یا پنج سال تورم فوق‌العاده آلمان پس از جنگ جهانی اول وجود ندارد.

افزایش نرخ بهره

دولت‌ها و بانک‌های مرکزی انگیزه قدرتمندی برای کنترل تورم دارند. در قرن گذشته در ایالات متحده و در سراسر جهان، رویکرد مدیریت تورم با استفاده از سیاست پولی بوده است. زمانی که تورم اقتصاد را تهدید می‌کند از هدف بانک مرکزی فراتر رود (معمولاً 2 درصد در اقتصادهای توسعه یافته و 3 تا 4 درصد در اقتصادهای نوظهور)، سیاست گذاران می‌توانند حداقل نرخ بهره را افزایش دهند و با محدود کردن عرضه پول، هزینه‌های استقراض را در سراسر اقتصاد بالاتر ببرند.
اما این عمل همچون مسکنی برای کاهش تب یک بیمار است. مسکن شاید درمان موقتی باشد، اما علت بیماری را درمان نمی‌کند. اگر ریشه موضوع حل نشود پس از مدتی تورم و نرخ بهره تمایل به حرکت در یک جهت دارند.

کاهش هزینه بدهی

در حالی که وام گیرندگان جدید احتمالاً در هنگام افزایش تورم با نرخ‌های بهره بالاتری روبرو خواهند شد، وام گیرندگان با نرخ ثابت وام مسکن و سایر وام‌ها از مزایای بازپرداخت این وام‌ها با پول متورم برخوردار می‌شوند و هزینه‌های خدمات بدهی خود را پس از تعدیل با تورم کاهش می‌دهند.

افزایش رشد اشتغال در کوتاه مدت

در کوتاه مدت، تورم بالاتر می‌تواند به رشد اقتصادی سریعتر منجر شود. در حالی که دهه 1970 به عنوان دهه رکود تورمی یاد می‌شود، تولید ناخالص داخلی واقعی ایالات متحده (GDP) به طور متوسط سالانه 3.2 درصد بین سال‌های 1970 و 1979 افزایش یافته بود که از آن زمان بسیار بالاتر از میانگین نرخ رشد اقتصاد بود.

افزایش تورم از پس‌انداز جلوگیری می‌کند، زیرا قدرت خرید پس‌انداز را در طول زمان کاهش می‌دهد. این چشم انداز می‌تواند مصرف کنندگان را به خرج کردن و مشاغل را به سرمایه گذاری تشویق کند.

در نتیجه، بیکاری اغلب در ابتدا با افزایش تورم کاهش می‌یابد. مشاهدات تاریخی از همبستگی معکوس بین بیکاری و تورم منجر به توسعه منحنی فیلیپس شد که این رابطه را بیان می‌کند. حداقل برای مدتی، تورم بالاتر می‌تواند تقاضا را تحریک کند و در عین حال هزینه‌های نیروی کار تعدیل شده بر اساس تورم را کاهش دهد و به افزایش شغل دامن بزند.

ایجاد رکود اقتصادی

مشکل مبادله بین تورم و بیکاری این است که پذیرش طولانی مدت تورم بالاتر ممکن است باعث شود انتظارات تورمی به حدی افزایش یابد که مارپیچ تورمی افزایش قیمت‌ها و افزایش دستمزدها را ایجاد کند. برای بازگرداندن شرایط به قبل و متقاعد کردن دوباره همه برای کنترل تورم، سیاست‌گذار اقتصادی متعاقباً مجبور می‌شود نرخ‌های بهره را بسیار بالاتر افزایش دهد و آنها را برای مدت طولانی تری بالا نگه دارد. این به نوبه خود باعث می‌گردد که بیکاری افزایش یابد و برای مدت طولانی‌تری بالا بماند.

به اوراق قرضه آسیب می‌رساند، سهام رشد می‌کند

به طور معمول، اوراق قرضه سرمایه گذاری‌هایی با ریسک پایین تر هستند که درآمد بهره منظم را با نرخ ثابت ارائه می‌دهند. تورم، و به ویژه تورم بالا، با کاهش ارزش فعلی آن درآمد، ارزش اوراق قرضه را کاهش می‌دهد.
همانطور که نرخ‌های بهره در واکنش به افزایش تورم افزایش می‌یابد، بازده اوراق قرضه تازه منتشر شده نیز افزایش می‌یابد. قیمت بازار اوراق قرضه‌ای که قبلاً با بازدهی پایین‌تر منتشر شده بود، سپس به نسبت کاهش می‌یابد، زیرا قیمت اوراق قرضه معکوس بازده اوراق است. سرمایه گذاران دارای اوراق قرضه خزانه داری هنوز در صف پرداخت‌های کوپنی مورد انتظار هستند و به دنبال آن بازپرداخت اصل در سررسید. اما آنهایی که قبل از سررسید می‌فروشند، در نتیجه افزایش بازدهی بازار، کمتر دریافت می‌کنند.

در مورد اینکه آیا تورم بالا به طور کلی به سهام آسیب می‌رساند یا کمک می‌کند، اتفاق نظر کمتری وجود دارد. املاک و مستغلات از لحاظ تاریخی به عنوان محافظ تورم عمل کرده اند زیرا ارزش دارایی آنها بر اساس قدرت خرید رشد می‌کند. همین عامل سبب می‌گردد سهام شرکت‌های که دارایی املاک و مستغلات هستند و یا قیمت محصولاتشان با افزایش تورم رشد می‌کنند، افزایش ارزش پیدا کنند.

جمع‌بندی

تورم معیاری است که افزایش یا کاهش یا ثبات در قیمت کالاها و خدمات را نشان می‌دهد. بالا رفتن تورم به معنای افزایش قیمت‌ها و کاهش ارزش پول است.

کمی تورم می‌تواند باعث رشد اقتصادی شود و چرخ‌های اقتصادی یک کشور را بچرخاند اما اگر از کنترل خارج شود، اثرات بسیار زیان‌باری بر جامعه خواهد داشت و بیشترین آسیب را قشر متوسط و کم درآمد جامعه می‌بیند. قدرت خرید یک ارز با تورم رابطه مستقیم دارد. هر چه تورم افزایش یابد، قدرت خرید مردم کمتر می‌شود.

پیام بگذارید